خنده دار است نه؟!
-چه چيزي ؟
اينكه كسي كه درگير تدريس نظريه هاي پست مدرن مديريت است ، دلش هواي قدیم مي كند و امروز از سمساري، چرتكه اي مي خرد و به ديوار خانه می آويزد!
۞۞۞
سالهاي پيش هرازگاهي به فكر خريد يك چرتكه مي افتادم،چرتكه اي براي آويختن روي دیوار اتاق ميزی که كامپيوتر مدرني بر آن نصب است.چرتكه اي تا به من بگويد زيستن در اين جهان، بي محاسبه نمي شود،
در چند سال اخير پي برده ام كه چقدر سرعت مهارگسيخته اي كه بر روند جهان جديد حاكم است،خاستگاه ناشادماني ما انسانهاي در گذار است. محاسبات بي پايانی که تمامي احساس ها و ارزش ها را در کام خود میکشد.
اين روزها كه گاه و بيگاه به ناسازگاري ميان ارزشهاي سنتي،مدرن و فرا مدرن سرك مي كشم،از خودم مي پرسم انسان امروز در ازاي اين احساس بي معنايي و پوچی كه به زندگي او چنگ انداخته چه چيزي پيدا كرده است ؟
دوستي روزي در پاسخ اين سوال مي گفت: در اين مسابقه بي پايان پيشرفت در جهان مدرن است كه آدمي جمله زيباي مايستر اكهارت را مي فهمد كه: تا از عدد رها نشويم،به ملكوت خدا وارد نمي شويم
به او گفتم اين معنا همان فرمان مولانا است كه لبه هاي تجزيه گر كنگره هاي قلعه زمان را ويران كنيد كه اين تكثر كنگره ها نوز خورشيد را متكثر مي كنند و ما اسير بازي سايه مي شويم.(1)
۞۞۞
باری ، كنار دفي شهيد،( 2)چرتكهای را به دیوار آويخته ام،كمي بالاتر از محاسبه گر مدرن،یعنی کامپیوتر لمسی.
ذهن اسير اين پرسش شده است كه از كدامين سمساري تاريخ،مي توان وسايل به غارت رفته جهان خويشتن را بازخريد و زندگي خالي شده انسان امروز را كه رهزنان همچنان در كار بي هويت كردن اويند جان تازه اي بخشيد؟
پينوشت:
1)چون به صورت آمد آن نور سره شد عدد چون سايه هاي كنگره
كنگره ويران كنيد از مـــــــنجنيق تا رود فرق از ميان اين فريق
2)هرگاه دفی در حلقه ذکر پاره شود به آن شهید میگویند.