در هوای گپی روشنفکرانه در کافه ای
غلامرضا خاکی
مقدمه
گاهی در فرآیند اندیشهورزی، موضوعاتی چنان به هم گره میخورند که ناچار میشوی به خیلی چیزهایی بیندیشی که به ظاهر در حوزه تخصصی تو نیست. اما در واقعیت اینگونه نیست. زیرا علوم اجتماعی و انسانی یک خانوادهاند و هر موضوعی در شورای خانوادگی این علوم جامعتر فهمیده میشود.[1]
اگر تو نویسنده کتاب «روشنفکری حرفهای» [2]باشی و کتابی به نام «کافههای روشنفکری» چاپ شود، چه بخواهی و چه نخواهی مجبوری که آن را ببینی! افزون بر آن چه گفته شد به عنوان یک معلم مدیریت اگر در حال ارزیابی تاثیر جریانهای فکری معاصر بر فرآیند توسعه هم بوده باشی و کارنامه روشنفکران را هم از زاویه عملگرایی ارزیابی کنی، آیا خواندن کتاب «کافههای روشنفکری» بر تو واجب دراندر واجب نمیشود؟…
از قلیان قهوهخانه تا گپ روشنفکرانه
کتاب «کافههای روشنفکری» اثر احمد راسخی لنگرودی به لطف دوستی به دستم رسید، این کتاب هم از کتابهای رهزن شد.
……………………………
یادداشتها
[1] بویژه دانشی چونان مدیریت- که من آن را فندانش می دانم و ماهیت کندویی دارد یعنی از پردازش گرده و شیره نظریههای علوم دیگر مانند جامعهشناسی و روان شناسی و اقتصاد…. به وجود می آید.
[2] نک:خاکی،غلامرضا(1402) روشنفکری حرفهای، نشر همرخ
کامل مقاله را در پست زیر می توان دید