خلاصه سخنرانی نهمین همایش بین‌المللی شمس و مولانا

خلاصه سخنرانی نهمین همایش بین‌المللی شمس و مولانا

در روزگار ما پرسش‌های فلسفی ژرفی در معرفت‌شناسی مطرح شده که پیوندی بسیار جدی با عرفان نظری دارند. این سؤال‌ها با توسعه تکنولوژی هر روز پیچیده‌تر می‌شوند. پرسش‌هایی مانند این که: آیا می‌توان از شناخت تام و تمام انسان – به عنوان موجودیتی که تاریخمند و زبانمند است – سخن گفت؟ آیا آنچه ما واقعیت می‌نامیم برساخته‌های ذهنی ما به عنوان شناسنده (سوژه / فاعل‌شناسا) نیست؟ آیا هر گزارش تاریخی فقط یک روایت از میان صدها روایت دیگر نیست که می‌توانست باشد؟ اعتبار داده‌های تاریخی چگونه است؟ آیا شهود و تجربه عرفانی یک منبع معرفتی هست؟…

دربارۀ تعریف عرفان (تصوف/درویشی…) و خاستگاه آن در فرهنگ‌های گوناگون و نسبت آن با دیگر روش‌های شناخت فلسفی، علمی و کلامی… سخن‌های بسیار متنوع و گاه متضاد گفته‌اند. آنچه در میان این معرکه‌ای از دیدگاه‌ها مشترک می‌نماید این است که عرفان تعریف‌های عام و خاص، و بخش‌های نظری و عملی دارد.

عرفان عملی راه کسان خاصی۱ است که می‌خواهند فراتر از برداشت‌های معمول به شناخت دربارۀ خدا، خود و جهان برسند. روندگان این راه فراتر از حرف و صوت و گفت و آگاهی‌های فلسفی، کلامی و تاریخی… می‌خواهند جلوه‌های حقیقت را در دل خود شهود و تجربه کنند. سالکان راه‌حق آنچه را که از تلاش‌های استدلالی به دست می‌آید “بافته‌ای اعتباری و ناپایدار ” می‌نامند و هرچه را که با زدودن زنگارها از دل حاصل می‌شود “یافته‌ای اصیل و ماندگار” می‌دانند.

جویندگان حقیقت هر یک به‌گونه‌ای طی طریق کرده و به اندازه ظرفیت وجودی خویش به دستاوردهایی می‌رسند. در نگاهی عارفانه تمام انسان‌ها همنوا با ذرات جهان، سالکان طریق حقند و هریک به طریقی رو به سوی مبدأ هستی دارند. بعضی بر این روندگی و کِشندگی به سوی حق آگاهند و بعضی دیگر ناآگاهانه در انکارند. آگاهی و تجربه‌های عرفانی برای هرکسی ره‌آوردهایی دارد. برخی حقیقت خود را از دید خلق پنهان کرده و مأمور می‌شوند كه صورت ظاهری معمولی زندگی خود را رعایت کنند، اما عده‌ای دیگر امور معمول را رها کرده و شیوه‌ای نو را در زندگی برمی‌گزینند، گروهی هم با پوشیدن لباس و وضعی متفاوت، مدعی سلوک در طریق حق می‌شوند. این موضوع که ادعای هر كسی چقدر بیانگر یافته‌های حقیقی یا بافته‌های ذهنی اوست به معیارهای داور وابسته است.

بی‌گمان فهم هر سالکی از حق وابسته و متأثر از ویژگی‌های شخصی، موقعیت اجتماعی، تاریخی و سنت دینی اوست. موقعیت چند بعدی که او در آن زیسته و می‌زید. هر جوینده‌ای به دلیل ماهیت ویژۀ تجربه‌های عرفانی‌اش، گزارشی خاص از مرتبه‌ای که در آن قرار دارد ارائه می‌دهد. گزارش‌های او را عده‌ای باور کرده و گروهی دیگر انکار می‌کنند. این ادعاهای عرفانی گاه پدیداری، گفتاری و گاهی کرداری هستند.

به قول شمس:
این عارف بر حال همه مطلع است، هر سخن که می‌شنود می‌خندد، می‌داند که در کدام مقام است آن کس، و مقامات هر یکی را می‌بیند و شکر می‌کند که خدا او را بدان مقام گرفتار نکرده است و از آن گذرانیده است. و او را بندگان بسیارند، از هر یکی معنی‌ای خواسته است و حکمتی. و آن عارف بر حال همه مطلع است، و ایشان او را نبینند و دیگری است که بر این عارف مطلع است، او را می‌بیند و او را جز خدا کسی دیگر نبیند.

سخن پیر تبریز ترجمان و مصداقی برای سخن هجویری عارف قزن پنجم می‌باشد که از زبان ابوالحسن قوشجه هزار سال پیش تذکر داده است: «امروز تصوف نامی است بی‌حقیقت و پیش از این حقیقتی بود بی‌نام. یعنی وقتِ صحابه و سَلف، این اسم (تصوف) نبود و معنی اندر هرکسی موجود بود، اکنون اسم هست و معنی نِی، پیش از این [روزگار هر کس به] معاملت (عمل) معروف بود و دعوی مجهول، اکنون دعوی معروف شد و معاملت مجهول.»

در این راستا پیر قونیه نیز هشدار می‌دهد که ساده نباشید و بدانید که:
از هزاران اندکی زین صوفیند    بـاقیان در دولت او می‌زیند

عارفان در میان گیرۀ کاسبان و جاهلان
اكنون اگر از صوفیان سنتی و پژوهشگر‌‌های دانشگاهی بگذریم عرفان در ایران برای غیر از دكانی برای دو گروه شده است: گروه نخست کارگزاران “عرفان همایشی” هستند كه در طلب نان‌اند و گروه دیگر تازندگان به عرفان كه براى رسیدن به نام می‌كوشند. این گروه دوم طیف رنگارنگ و گسترده‌اى از سینه‌چاکان، کژاندیشان و فرصت‌جویان هستند که شامل قشریان سنتی، صوفیان عقل‌ستیز تا شبه فیلسوفانِ شریعت‌ستیز می‌شود. پاره‌ای از آنان با عرفان و عارفان به آشکاری دشمنی می‌کنند و گروهی هم با جانبداری‌های ناقص و خام‌شان درک از عرفان و عارفان را آشفته می‌سازند.

هرگاه بحثى دربارۀ‌ عرفان ایرانى – اسلامى پیش می‌آید نام شمس و مولانا به عنوان بنیانگذاران مکتب قونیه نیز در میان آورده می‌شود. در روزگار ما، شمس و مولانا به عنوان نمادهای عرفان ایرانی مورد انواع تهمت‌ها، کژخوانی‌ها، تعصب‌ورزی‌ها و حسادت‌ها قرار گرفته و جدال‌های بی‌حاصلی در فضای فرهنگی ما پیرامون آنها شکل گرفته است.

اکنون چند دهه است كه آغاز و انجام زندگى پیر تبریز و چگونگى حضور او در قونیه، دغدغۀ ذهنى دوستداران و مایۀ طعن دشمنان عرفان شده و كندوکاوهایی را برانگیخته است. گفتارها و نوشتارهایى كه مخالفان (نه نقادان اخلاقی) او بر زبان رانده‌ و نگاشته‌اند بیانگر آن است كه – با وجود انگیزه‌هاى رنگارنگى كه داشته و دارند – جملگی به خیال خویش كوشیده‌اند تا آشكار سازند که او فردی بی‌سواد، مال‌دوست، خودستا، و قاتلی… بیش نبوده است. شمس به گمان آنها شیادی بوده که مولانا را بازیچۀ‌ خود ساخته و او متوجه زشتى‌هاى رفتاری و گفتاری‌اش نبوده است. متأسفانه این تاختن‌هاى ناآگاهانه، ناجوانمردانه و مغرضانه ریشه در بافته‌هاى خیالى کسانی دارد كه دربارۀ چندوچون زیست عارفان و جهان‌بینی عرفانى آنها اطلاعات اندكى دارند. به‌نظر می‌رسد آنان از راه شنیده‌ها و نوشته‌هاى غیراصلى، ناقص و غیرمستند به داورى نشسته و حكم‌هاى نادرست صادر مى‌كنند. باید پذیرفت حتی با وجود اطلاعات تاریخی و نظری و بدون آگاهی تجربی در این قلمرو، نمی‌توان قضاوت درستی کرد. شگفت آن است كه چنین كشف‌هایى در روزگارى رخ مى‌دهد كه مشتاقان و معناجویان جهان به مکتب قونیه رو كرده‌اند و جمال حقیقت عرفان را در این آیینه‌ تماشا مى‌كنند. این تخریب در زمانی انجام می گیرد که عرفان مولانا به مراسم “سماعى نمایشى” فروكاسته‌ شده و مزار آن بزرگ مایۀ رونق گردشگرى کشور همسایه است. متأسفانه جز از آنچه خود شمس در کتاب مقالات نقل کرده است كسى خبری دربارۀ‌ چگونگى زندگى او قبل از آمدنش به قونیه ندارد.

این چنین رویکردهای هنگامه‌ساز و پریشان‌ساز در جامعه کنونی ایران، فرصت‌سوز هستند زیرا نیروهای سازنده اجتماعی را از بهره‌گیری از ذخیره‌‌های سنت و توسعه اندیشه‌های روشن و محرک بر پایۀ آنها باز می‌دارند. نیروهای حقیقت‌جوی جامعه ما باید با توجه به بحران فراگیر معنویت در عصر پست‌مدرن از سویی آگاه شوند که شمس و مولانا متفکرانی نیستند که دعوی ارائه نظریه و نظام فکری برای توسعه اجتماعی داشته‌اند و از سویی دیگر عرفان، نگره و حال و هوایی ویژه و فردی است و رقیبی برای نظریه‌های توسعه نیست. عرفان می‌تواند برای دو گروه زیر کارکردهایی نظری و عملی داشته باشد:

الف) برای ایمان‌دارانی که می‌خواهند به معنایی از هستی، جهان و انسان برسند که فراتر از آموزه‌های ظاهری شریعت است.
ب) برای افرادی که در انجام نقش‌های اجتماعی خود می‌خواهند در جاذبه‌های رنگین مربع قدرت، شهوت، ثروت و شهرت، اخلاقی‌تر و معنوی‌تر عمل کنند.

پیداست که این دو گروه با هم رابطه‌ای خاص دارند. یعنی گروه (الف) گروه (ب) را در برمی‌گیرند اما گروه (ب) ممكن است جزو گروه (الف) نباشند.

پی‌نوشت:
۱: منظور از خواص گروهی نيستند که سواد و معیشت ویژه‌ای داشته باشند بلکه به معنای تمام کسانی است که می‌خواهند به قدر ظرفیت، حضور خدا را در زندگی خود شهود کنند.

برای مطالعه اسلایدهای این سخنرانی می‌توانید فایل پیوست را دانلود نمایید:
:: فایل پیوست: دانلود اسلاید سخنرانی همایش بین‌المللی شمس و مولانا در فرمت pdf