نـشریه مدیریت | آذر و دی – بهمن و اسفند ۱۴۰۱ | شماره ۲۲۰
چکیده
تبلور حکمت عملی در فندانشی به نام مدیریت برای اداره کارآمد سازمانهای ایرانی گوهر مدیریت نه یک رشته و میان رشته (Interdisciplinary) بلکه فرارشتهای (Disciplinary meta) است. فرا رشتهای که سه ساحت نظری و تکنیکنی دارد.
الف) ساحت متایی (متافیزیکی/ مبنایی)
در این بعد مباحث هستیشناسانه، معرفتشناسانه و روششناسانه دربارۀ سازمان، انسان و پیوند آنها مطرح میشود.
ب) ساحت ماکرویی (راهبردی/کالن)
در این قسمت به جهتگیریهای کلی سازمانها در تعامل با لایههای گوناگون محیطی در افقهای زمانی بلندمدت توجه میشود.
ج) ساحت میکرویی (تکنیکی/خرد)
در این بخش ابزارها، مدلها، روشها و فنهایی که با استفاده از آنها انجام امور ممکن میگردند مطرح میشوند.
مدیریت در برآیند و مرزهای کاربردی دانشهای اجتماعی- انسانی حرکت میکند و بستر اجرایی آزمون بسیاری از نظریهها را در علوم اجتماعی-انسانی در شکل کاربردی آن فراهم میآورد. صاحبنظران مدیریت در پی ارائه نظریهها، روشها و ابزارهایی برای ایجاد تحول و دگرگونی مؤثر در سازمانها هستند. تحول راستین به صورت هر چه کارآمدتر و اثربخشتر شدن فعالیتهای سازمان نمودار میشود. میتوان این تحول را با شاخصهای کیفی و کمی سنجید و میزان بهرهوری و آن را با شاخصهایی تعیین کرد و راه را برای تعیین درجه پیشرفت و توسعه یافتگی باز کرد.
بیتردید این قضاوت و داوری به نوع و میزان هدفهایی وابسته است که برگزیده و تعیین شدهاند. مدیریت با بهرهگیری از دانشی که برآمده از تجربه و عمل میباشد در پی آن است تا آنچه هست را ارزیابی و نقد کند و راه را به سوی فرا رفتن از شرایط کنونی بگشاید تا انسان بتواند به حقیقت حیات که سعادت است نزدیک شود. مدیریت آمیزهای از هنر و فن و دانش و علم و تجربه است لذا نگارنده، مدیریت را نه یک علم یا فن بلکه یک فندانش (Technoscience) میداند که آمیزهای از حکمت نظری و عملی است. به سخن درستتر در تصمیم مدیران حکمت نظری به عرصه عمل ریزش میکند. مدیریت از سویی امکان ایجاد و توسعه دانش نظری در حوزه سازمان را فراهم میآورد که از این زاویه ماهیت علمی مییابد و چون از سویی دیگر در جستجوی سیستمها، روشها و مهارت عملی برای ایجاد تحول در ارکان تشکیلدهنده سازمان مانند ساختار و تشکیالت، دانش، توانش و بینش منابع انسانی و قوانین و مقررات… آن است رویکردی فناورانه (تکنولوژیک) مییابد. این چنین ماهیت دو بعدی؛ مدیریت را یک فندانش حکمت مدار میکند.
مدیریت، فندانشی است که کارکردش نظریهپردازی (حکمت نظری) و تکنیکسازی (حکمت عملی) برای ایجاد نسبت هدفمند میان انسان، ابزار و سازمان برای تحقق ماموریتی خاص است. روح این فندانش، تحول برای افزایش بهرهوری (اثربخشی+کارآیی) است. میتوان آثار تحول برای بهرهوری را در نشانههایی مانند: کاهش هزینههای اضافی، کوتاهتر شدن زمان انجام کارها، کمیت بیشتر و کیفیت بهتر کالا و خدمات و همچنین احساس شادمانی و معناداری منابع انسانی ارزیابی کرد. با توجه به آنچه گذشت میتوان گفت مدیران در مقام حکیمان عملگرا در جهان تکنولوژیک عمل میکنند. آنان در ساحت نظری در جستجوی پاسخ به سؤال خیر چیست؟ نمیباشند، بلکه در پیپاسخ به این سؤال هستند که در موقعیت حال چه باید کرد؟ از نظر مدیران راستین فضیلت اخلاقی، درستی اخلاقی هدف را تأمین، و حکمت عملی، درستی روش و وسایل برای وصول به هدف را مشخص میکند. ارسطو فعالیتهای انسان را در سه حوزه تئوری، پراکسیس و پوئسیس میدانست. فضیلتهای عقلانی اپیستمه، سوفیا و نوس از طریق تئوری کسب میشود اما پراکسیس ریشه در حکمت عملی دارد و پوئسیس نیز عمل مبتنی بر تخنه است. ارسطو میگوید حکمت عملی معرفتی راهنما به انجام عملی قاعدهمند (=پراکسیس) است اما تخنه معرفتی راهنما به سوی ساختن اشیا (=پوئسیس) است.این گونه است که میتوان گفت مدریت دانشی در برآیند حکمت نظری و عملی است. آخرین نظریه مدیریت اقتضایی contingency است که در آن توصیه میشود سازمانها باید از پیشینه فکری و حکمی و فرهنگی خود بهره بگیرند. آنچه گفته شد در قالب مدلی مطرح گردیده است.
متن کامل مقاله را میتوانید در فایل پیوست زیر مطالعه کنید:
:: فایل پیوست: دانلود متن کامل حکمت عملی شاخص برای عملگرایی راستین در فرمت pdf