نقدنامه: نقد کتاب: پیکان سرنوشت ما

نقدنامه: نقد کتاب: پیکان سرنوشت ما

 

پرتاب ناجوانمردانه پیکانی

(نگاهی به کتاب: پیکان سرنوشت ما )

که من دست را خیره بر جان زنم

برین خسته دل تیز پیکان زنم

فردوسی

مقدمه: 

خوشبختانه در دو دهه اخیر، جریان نشر خاطره نگاری  و خاطره گویی  از رونق چشم گیری برخوردار شده است. هر از چندگاه ویترین کتابفروشی ها، مزین به کتاب خاطرات یا مصاحبه یا دلنوشته سیاستمداری یا کارآفرینی، مدیری یا فرماندهی می گردد. بسیاری از این کتاب‌ها بنابر ماهیتی که دارند خالی از سوگیری، بداخلاقی و بی‌ساختاری و کژنمایی … نیستند. این کتابها هرچه که هستند غنیمت‌اند و گوشه‌ای از تاریخ پیچیده ما را بازمی نمایند و بر تاریکخانه آن نوری میافکنند. البته این جریان خاطره نگاری  و خاطره گویی  تا تبدیل شدن به تاریخ‌شفاهی  راستین راه درازی در پیش دارد.

تاریخ‌شفاهی چیست؟

بررسی متون تاریخی نشان می­دهد در هر دورانی کسانی هستند که وظیفه رسمی‌شان تاریخ‌نگاری است و نام “مورخ” دارند مانند: هرودوت یا فریدون آدمیت. در نیمه قرن نوزدهم آشکار شد همه آن چیزی که در تاریخ اتفاق افتاده را تنها مورخ نمی‌تواند ثبت و ضبط کند در جاهای دیگری هم باید اتفاقها توجه کرد لذا باید به سندها توجه ‌شود. در نگرش روایت‌شناسانه به تاریخ[i] میان سنت شفاهی و تاریخ پیوند با گذشته زنده و تحلیل شده است. این‌جا نقطه‌[1] اتصال ادبیات با تاریخ است.[ii] در دهه 1950 میلادی موضوعی بنام “تاریخ شفاهی» پدیدار می شود.

 

خیلی­ها تصور می‌کنند که تاریخ‌شفاهی یعنی فقط مصاحبه و خاطرات گویی. و اگر کسی در مورد یک رخداد صحبت کند، کار تاریخ‌شفاهی انجام داده است. در حالی که “خاطرات” کم ‌ارزش‌ترین منبع تاریخی هستند زیرا معمولاً کسی که خاطره نقل می‌کند خودش را محور حوادث کرده و همه چیز را دور خودش می‌چرخاند. “قهرمان” اول داستان، خودش است و بقیه بازیگران نقش دوم هستند و یک ‌سری ضد قهرمان. در متن تاریخی با واقعیت سر و کار نداریم، با تعبیر تاریخی سروکار داریم و  تاریخ‌شفاهی می­تواند زمینه درستی آزمایی ادعاهای تاریخی در متن باشد. تاریخ شفاهی، همیشه بیان خاطرات نیست. موقعی هر “خاطره” تبدیل به “تاریخ” می‌شود که توسط فرد آگاهی مستند شود. باید از یک مصاحبه ،”متن تاریخی”  خلق شود لذا به جای این که فرد از ابتدا تا انتهای زندگی‌اش پراکنده‌گویی کند، باید چیزهایی را بگوید که ارزش تاریخی پیدا کنند. در مصاحبه برای تاریخ‌شفاهی باید به  دنبال میزان نقشی و آگاهی ناگفته و نانوشته­ای بود که فرد مصاحبه شونده در حوزه بحث داشته و از آن آگاهی دارد و گفتگو را با پراکنده گویی مصاحبه شونده و پراکنده‌پرسی مصاحبه­گر بی ارزش نکرد. برای نمونه اگر از کسی بپرسید که فلان سال در بهمان دانشگاه چه اتفاقی افتاد؟ و او آن روز در آنجا بوده و بر این اتفاق آگاه باشد ارزشمند است اما اگر از او درباره تاریخ آموزش عالی بپرسید که در منابع دیگر هم هست و او بازگو کند ارزشی ندارد پس اگر از این شاخه به آن شاخه همه چیز را بگوییم و راجع به هر حوزه‌ای گفت‌وگو کنیم، اطلاعات خاصی به دست نمی­آید  اما اگر به تناسب آگاهی آن فرد مصاحبه‌ شونده فقط در مورد یک رخداد پرسیده‌ شود گفتگو ارزش تاریخی پیدا می­کند. برای این کار در تاریخ‌شفاهی ابتدا پرسشگر در باره رخداد موردنظر، تحقیق ویژه‌ای انجام داده‌ و پرسش‌هایش را دقیق کرده و با یک مساله یا مسایل خاص به سراغ مصاحبه شونده می­رود‌.گاهی ممکن است برای پاسخ به آن مساله از چند نفر دیگر نیز سؤال بپرسد. کوتاه سخن آن که:

کار تاریخ‌شفاهی گردآوری داده‌ها نیست، بلکه یک تحقیق است که کاملاً علمی و دقیق باید با آن برخورد کرد .ما وقتی “گفتار” را به “متن” تبدیل می‌کنیم، آن را ماندگار کرده‌ایم و وقتی محکوم به بقا شد، اگر یک نسل از آن بگذرد، تصور می‌کنند که درست است، پس فقط مصاحبه کردن، تاریخ‌شفاهی نیست. مصاحبه یک تکنیک و ابزار کار است. تاریخ‌شفاهی تبدیل “خاطره فرد” به “متن مورخانه” است.»[iii] فرق تاریخ‌شفاهی با مصاحبه و خاطره‌نویسی بسیار است و در واقع مصاحبه ها و خاطره‌های نگاشته … ابزاری برای تاریخ‌شفاهی اند که در آن یک موضوع از زاویه نگاه و تجربه‌های افراد گوناگون دیده و سنجیده و ارزیابی و راستی آزمایی می شوند. [iv]

نآگاهی تاریخی از شرکتهای خانوادگی

از مشهورات است آنان که سرگذشت خود را به یاد نسپارند محکوم به تکرار آن هستند. بسیاری از ایرانیان آگاهی درست و مستندی از تاریخ خود ندارند و بیشتر اسیر اسطوره ها و روایتهای بزرگنمایانه و کوچکنمایانه از حوادث تاریخی هستند. یکی از نقطه‌های تاریک تاریخ معاصر ما شرکتهای  خانوادگی و فراز و فرودها و موفقیت و شکستهای آنهاست.

یکی از بحرانهایی که در خاطرات کارآفرینان به فراوانی قابل مشاهده است، بحران رفتاری در هنگام بهره برداری در نسل اول یا تقسیم قدرت و ثروت در نسلهای دوم و سوم است. این موضوع ریشه‌های فرهنگی و ساختاری دارد، به گونه‌ای که ضرب‌المثل پرکاربردی در زبان فارسی ورد زبان است که:  اگر شریک خوب بود، خدا شریک داشت…

این پدیده در فرهنگهایی چون فرهنگ ایرانی که صراحت در بیان و تاکید بر حقوق فردی یک ضد ارزش جلوه  میکند و انسان وارسته کسی است که از منافع خود دم نزند فراوانی بیشتری دارد.

 

 اصالت کتاب؟

کتاب “پیکان سرنوشت ما” توسط  مهدی خیامی – براساس یادداشتهای احمد خیامی از بنیانگذاران ایران ناسیونال(ایران خودرو)- گردآوری و نگارش شده است، این کتاب به دلایل گوناگون از جذابیت برخوردار است.  از جمله پیوند عاطفی خواننده با پشت پرده تاریخی خودرویی که بسیاری از ایرانیان قرار بود یکی از آن را داشته باشند، و بسیاری آرزوی یکی از آن را به گور بردند. خودرویی که نسل پیشین، نخست وزیر کشور را پیپ بر لب پشت فرمان آن می دید.

[1]

1)تاریخ در معنای متن در  ‌نوشته‌های گذشته و کهن با سنت‌های شفاهی آغاز می‌شود تا آنجا که میان story و history نوعی همپوشانی و اشتراک روایی وجود دارد. [i]تاریخ، مفهومی انتزاعی است که حداقل دو معنا از آن فهم می‌گردد: گاه تاریخ ناظر به وقایع گذشته و گاه معطوف به مطالعه و بررسی وقایع است؛ بنابراین، هم به علم تاریخ و هم به موضوع آن، تاریخ گفته می‌شود. برای تفکیک این دو معنا از هم، “تاریخ” را در معنای اول تاریخ (اول) و “علم تاریخ” را تاریخ (دوم) می‌نامند. منظور معنای اول تاریخ ، مجموعه حوادث فرهنگی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و رویدادهایی است که در گذشته و در زمان و مکان زندگی انسان‌ها و در رابطه با آنها رخ داده است. این رویدادها شامل اموری می‌شود از قبیل کردارها و دستاوردهای مادی و معنوی بشر و هرآنچه که گفته، اندیشیده و عمل کرده ‌است. معنای دوم تاریخ معرفتی ناظر به وقایع جزئی و درک پدیده‌های ذکر شده ‌است که درذهن تاریخ نگار شکل می‌گیرد و از نوع معرفت درجه یک است. به عبارت دیگر، رویداد (تاریخ)، موقعیتی هستی ‌شناختی دارد و تأویل و فهم از رویداد (علم تاریخ) دارای موقعیتی شناخت ‌شناختی است. ویلیام هنری والش تاریخ (دوم) را بازگو کردن کلیه اعمال گذشته انسان می‌داند، به‌گونه‌ای که نه‌تنها در جریان وقایع قرار می‌گیریم، بلکه علت وقوع آن حوادث را نیز بازمی‌شناسیم. به سخن دیگر، هدف تاریخ علاوه بر این که معرفت به افراد انسان است، آگاهی به روابط اجتماعی او در گذشت روزگار نیز هست.

 

متن کامل مقاله را در لینک زیر ببینید:

نقد پیکان سرنوشت ما

بداخلاقی در تاریخ‌نگاری سازمانی