پرسمان (۳): تحمل تنوع

پرسمان (۳): تحمل تنوع

شاید بتوان گفت راز اصلی ماندگاری ایران در طول تاریخ، فهم و تحمل تنوع فرهنگی آن بوده است. به زعم من ایران یک مجمع‌الجزایر فرهنگی است که هم فرصت است و هم تهدید. تاریخ نشان می‌دهد اگر این چندگانگی در نظامی عادلانه درک نشود کار اداره ایران دشوار می‌شود.

یکی از نکته‌های عجیب در تحلیل روان‌شناسی اقوام ایرانی؛ چگونگی گرایش آنها به نوع صداها و اختراع آلاتی برای خلق آنهاست. برای نمونه چگونه بوده است که لرهای ایران به کمانچه؛ کردهای کرمانشاه به تنبور؛ خراسانی‌ها به دوتار؛ ترک‌ها به ساز و کردستانی‌ها به دف … روی آورده‌اند. آهنگ این آلات در نظام شورانگیز و انگیزش و ادراک آنها در ناخوداگاه قومی‌شان اکنون چه کارکردی دارد.

به نظر می‌رسد بر چنبری چوبی پوستی کشیدن برای در آوردن صدا؛ اولین تجربه بدوی انسان بوده باشد. طبل‌ها در جنگ‌ها شاهد روشنی است بر این ادعا.

اولین بار به ابعاد عرفانی ساز دف در کتابی از قرن هفتم به نام سماع و فتوت پی بردم. در آن کتاب دف و اجزای آن تأویل عرفانی شده‌اند. بر من معلوم شد راز این که درویشان اهل شرع به این ساز به عنوان اصلی‌ترین ساز عرفانی تقدس می‌بخشند چیست. آنها به این یقین تاریخی رسیده‌اند که این ساز در حضور پیامبر نواخته شده است. (این نکته در فیلم محمد رسول الله هم هست آنگاه که مردم مدینه از پیامبر استقبال می‌کنند.)

متاسفانه در نیم قرن اخیر دو ساز آئینی دف و تنبور از تقدس عرفانی آن خارج و شاهد بازاری شده‌اند. این دو ساز پیش از نواختن، روزگاری تقدیس می‌شدند با بوسه‌های نوازندگان باورمند به آنها. برای دف اصطلاح شهید به کار می‌رفت اگر پاره می‌شد. کسی این‌ها را در محافل غیرعرفانی نمی‌نواخت.

باری چه می‌توان کرد که شاخص زمانه ما صنعت فرهنگ است. فرهنگی که برای خود اقتصادی دارد. در روزگار ما چوب حراج به تمامی ارزش‌های بنیادین زده شده است. نام این دوران بی‌بنیان، پست مدرن است و ترجمان ایرانی آن چه شترگاوپلنگی است که آدمی خود را در برابر آینه نمی‌شناسد.

برای ایجاد وحدت میان کثرت‌ها چه باید کرد؟