پیشکش به آنانکه
خویش را بزرگ نمیدانند اما در امتداد عشقشان به بزرگان، سودای رسیدن به حقیقت داشته و میکوشند تا در طریق حق، راه بسپارند و گامی بزنند، هرچند گامهایشان اندک، کوتاه و لرزان باشد.
تقدیم به کسانی که
در پاسخ به عقل جزئی که هشدارشان میدهد:
«شش جهت حدست و بیرون راه نیست»
با شجاعت و امیدواری، پاسخ میدهند که:
«عشق گوید راه هست و رفتهام من بارها»
هدیهای برای
روح بزرگ دکتر بسکی که در برهوت زندگی، «سمت مرطوب حیات»[1] را نشان میدهد تا به آن سوی روانه شویم هرچند «لنگ و لوک و چُفتهشکل.» [2]
یادداشتها
[1] سپهری
[2] لنگ و لوک و چفته شکل و بی ادب سوی او میغیژ و او را میطلب( مولانا)
کتاب در حال انتشار مستقل از کتاب پیشین از بنام حرمتدار حیات بوده که در نشر همرخ چاپ شده است.