دیدارنامه:نفسی خرج صفا

دیدارنامه:نفسی خرج صفا

اشاره

با دو کیسه سنگین پلاستیکی از میان گردوغبار و مسیر دود آلود خیابان ملاصدرا رفتم به مدرسه اکسیژن. شرکتی در حوالی میدان آرژانتین. سر راه توبه شکستم و رفتم به شهرکتاب میدان ونک. آن شد که شاعر گفته است:

عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر

بجز از امشب و فرداشب و شبهای دگر

این مدرسه اکسیژن بیش از یک دهه است در حوزه آموزش‌های بازی‌وار مدیریتی فعالیت می‌کند و نزدیک به دو دهه است مهندس علی حکم آبادی از بنیانگذاران آن را می‌شناسم. جوانی خودساخته که تدبیرات فردی و تقدیرات ازلی او را تاکنون به اینجا رسانده است.ج ایی که بتواند با همکارانی راهی نو را در آموزش سازمانی توسعه دهند. راهی که در جامعه اسیر تکرار ما، نه چندان هموار و نه چندان فراخ است و موافقان و مخالفانی دارد. باری چه می‌توان کرد که به قول کنفوسیوس راه هزار فرسنگی نیز با یک گام آغاز می‌شود و به سخن پیر بلخ نیز:

راه چه بود؟ جز نشان پای‌ها                                   یار چه بود؟ نردبان رای‌ها

برای کامل متن فایل زیر را دانلود کنید

ox